ایران بزرگ ، آریانا ، ایرانا ، ایران:
قلمرو فرمانروایی «دولت ایران» در درازای تاریخ این سرزمین ، یعنی از چند هزار سال پیش تا دو سده ی اخیر پهنه ی «فلات ایران» بود.
فلات یا پشته (نجد) ایران،یک واحد شناخته شده ی جغرافیایی در سطح جهانی است.
این سرزمین پهناور که بیش از چهار میلیون کیلومتر مربع وسعت دارد،در درازای چند هزار سال ، قلمرو دولت ایران بود. البته ی در زمان های بسیار این قلمرو از پهنه ی فلات ایران فراتر رفته است و در زمان هایی نیز چندین دولت ایرانی (در آرامش و یا جنگ و ستیز) در کنار هم در این پهنه فرمانروایی داشته اند.
با آغاز سده ی نوزدهم میلادی دولت ایران مورد یورش سازمان یافته ی استعمارگران اروپایی یعنی امپراطوری روس و انگلیس قرار گرفت. در دوره ای کمتر از هفتاد سال دولت ایران وسیله ی دو امپراطوری مزبور تجزیه شد و بخش های پهناوری از آن تحت سلطه ی روس ها و پاره ای نیز زیر چنگ بریتانیا قرار گرفت. در این میان با دخالت های آشکار و نظامی بریتانیا و با تحمیل قرارداد پاریس ، بخش مستقل باقیمانده از حاصل تجزیه نیز ، دو پاره شد.
با ظهور دولت عثمانی در این بخش از جهان هجوم دولت مزبور به سرزمین های دولت ایران چندین سده به درازا کشید و به دنبال فراز و فرودهای بسیار در جنگ های میان دو دولت،بخش هایی از سرزمین های ایران در غرب از دست رفت که مرزهای کنونی در غرب ایران زمین حاصل آن است.
در فراگشت تجزیه ی «دولت ایران» در سده ی نوزدهم میلادی پایتخت ایران در شهر تهران قرار داشت. از این رو با هر تجزیه و جدایی ، نام «ایران» برای باقیمانده ی آن بخش که در بر گیرنده ی پایتخت یعنی «تهران» بود باقی ماند.
بدین گونه برای «میراث داران» دولت ایران ا گاه کهن تا همین سالهای اخیر این توهم ایجاد شده است که منظور از واژه ی ایران،سرزمین و دولت کنونی ایران است. در حالی که اگر پایتخت دولت ایران در دوران تجزیه های اخیر فلات ایران در شهر کابل ، بخارا ، گنجه و یا ... قرار داشت امروز بخش هایی که شهر کابل ، بخارا ، گنجه و یا ... در آن قرار دارند به نام «ایران» خوانده می شد. در آن صورت «ایران» امروزی بدون تردید نام دیگری می داشت.
این چیزیست که امروز اهمیت آن برای تاریخ نگاری و بررسی پیشینه ی کهن مردمانی که در این روزگار از هم جدا افتاده اند و در واحدهای سیاسی گوناگون زندگی می کنند بیش از هر زمان دیگر احساس می شود.
با توجه به این که فرزندان این پدر بسیارند و شاید پاره ای از آنها ، در اثر قرار گرفتن زیر سلطه ی بیگانه و یا تحت تبلیغات بیگانگان ، از «اصل خود» دور افتاده اند ، می بایست برای باز جستن «روزگار وصل» فرهنگی ، مراکزی فعال در خانه های این «فرزندان» ، بر پا گردد تا این کار سترگ ، به انجام برده شود.
فرزندان «پدر» ، این مردمان اند و در حال حاضر در این واحدهای سیاسی زندگی می کنند.