معجزه ی انقلاب اسلامی در دهه ی 50 و معجزه ی جنگ هشت ساله در دهه ی 60 اتفاق افتاد. اوایل جنگ بعضی از برادران عادت کرده به بخشنامه و دستورالعمل های خشن نظامی می گفتند شما چه می گویید؟ در مقابل پنجاه تانک، پنجاه تانک لازم است ولی ما نداریم! راست هم می گفتند ما نداشتیم. می گفتند نمی شود ولی جوان ایرانی نشان داد که می شود آن نیروی مجهز نیامده بود که برود. آمده بود که بگوید جمهوری اسلامی نتوانست خودش را حفظ کند، اما پس از مدتی مجبور شدند بعد از تحمل آن همه خسارت و دادن 50-60 هزار اسیر راهشان را کج کنند و از زیر تازیانه ی خشم و اراده ی جوانان ما بیرون بروند و به کشور خودشان برگردند، چه کسانی این کار را کردند؟ جوانان ما.
جوان این مملکت کاری کرد که تا آن روز هیچ ملتی نتوانسته بود چنین کاری بکند، جوان این مملکت با تن و جسم خود به خیابان های این کشور آمد و آن چنان این حضور را با جسم خود برجسته کرد که آن نظام تا دندان مسلح متکی به پشتیبانی همه ی سیاست های استعماری دنیا، دید دیگر جای نفس کشیدن را ندارد لذا مجبئر شد فرار کند برود. ماندلا قبل از این که در آفریقای جنوبی به پیروزی برسد به ایران آمد ما تجربه هایمان را به او گفتیم و آن تجربه عبارت از این که انسان های داوطلب، زن و مرد با جسم خوذشان به خیابان ها آمدند، نه با مشت شان نه با سلاح شان، نه با نارنجک شان، نه با خانه ی تیمی شان، بلکه با تن خودشان آمدند، روی خود را هم نبستند، با صورت باز آمدند، او سری تکان داد، بعد از رفتن او، یکی دو ماه طول نکشید که خبرهای تظاهرات مردمی عظیم آفریقای جنوبی را در روزنامه ها خواندیم، من فهمیدم که این بذر سبز شد، عین همان وضعیت «انقلاب» ایران. و این الگوی ملت ها برای آزادی خواهی به وسیله ی جوان ایرانی در دهه ی 50و60 اتفاق افتاد. جوان ایرانی که در دهه ی 60و50 آن معجزه ها را آفرید، چرا در دهه ی 80و90 نتواند معجزه کند، آن کسانی که در طول سال ها این کشور را از این همه گردنه و گذرگاه دشوار پر خطر عبور دادند، باز هم می توانند.
این نسل «نسل امروز» در محیطی بار آمده که از محیط 30 سال و 35 سال قبل به مراتب پاکیزه تر و بهتر است. کسانی که در این محیط متولد شده اند به برکت هدایت دینی توانسته اند آن کار عظیم را انجام دهند و آن ایمان های پولادین و استوار را عرضه کنند، جوانی که پرورش یافته ی دوران انقلاب است از معرفت دینی برخوردار است، ایمانش هم ایمان عمیقی است، البته احتیاج دارد که تغذیه ی معنوی و فکری دائمی شود.
امروز در عرصه ی جهانی و در فضای بین المللی مسائل ایران یکی از برجسته ترین مسائل در مقابل چشم هاست، انقلاب اسلامی آمد و آن سر رشته های نفوذ و دخالت و آن دام هایی را که مراکز حیاتی ملت ایران در پیچ و خم آن ها اسیر شده بود برید، گسست و دست بیگانه را قطع کرد، اما این کار را چگونه کرد؟ چه کسی می توانست با عظمت و قدرت و اراده و ایمان خود در مقابل دشمنانی که دهه های متوالی این مملکت را زیر فشار اقتصادی و فرهنگی و سیاسی خودشان گرفته بودند بایستد و مقاومت کند و آن ها را از کشور بیرون نماید. بعد هم در مقابل اخلال گری و توطئه و انواع و اقسام زمینه سازی «دشمنان» آن ها برای از پا انداختن مقاومت مردم قهرمانانه بایستد و توطئه ها را خنثی کند. این عظمت متعلق به ملت ایران بود آن هم به برکت ایمانش، و در این میان فداکارترین مجاهدین، جوانان بودند.
یک روز محمدرضا پهلوی را بر سر کار آوردند تا چوب حراج به هستی ملت بزنند و روز دیگر جنگی تحمیلی را آغاز کردند برای این که مقاومت این ملت را در هم بشکنند، اما نتوانستند.
امروز ملت ایران راهی را در دنیا باز کرده که همه ی قدرت قدرتمندان بین المللی و استکبار جهانی نمی تواند مانع از پیمودن آن راه توسط انسان ها شود، امروز هم در میدان مجاهدت در راه آرمان های اسلامی و در مقابله با دشمنی و دشمنان این کشور اگر لازم باشد، میلیون ها جوان مؤمن و با اخلاص با همه شور و حرارت ایمانی مقاوم مثل کوه ایستاده اند.
اما امروز انقلاب ما، که نو و جوان است به یک سرعت عمل همراه با برنامه ریزی صحیح در جهت خودسازی و پیشرفت احتیاج دارد تا بتواند زبان دشمنان را کوتاه نماید و حضور خود را چه از جنبه ی علمی، چه از جنبه ی عملی بر همه ی آنان تحمیل نماید، اما گاهی یک غفلت و سستی و سهلنگاری ممکن است یک محصول عظیم را بر باد دهد، انقلاب ما از هر سو در تهدید است، خواه خارجی و خواه داخلی اما این را بدانیم که طبق نظر ولایت اگر از داخل این ملت دشمنی داخلی نداشته باشد، نفوذی نداشته باشد، دوچهره گاندر مسائل کشور تخریب نکنند، دشمن خارجی نمی تواند کار زیادی انجام دهد.
بعضی تهدیدها از درون ماست هر چیزی که به سلامت، ایمان و عظم و نشاط لطمه بزند و کار و کوشش و تحصیل جوانان را معوق بگذارد، بی بند و باری، مواد مخدر، ولنگاری، بی اهمیتی به علم و درس و کار، سرگرم شدن به مناقشات اجتماعی بیهوده تهدید است. بی اعتمادی به نظام و مسؤلین، غفلت مسؤلان، درگیری داخلی، تهدید است.
برنامه ریزی دشمن بیرونی در مراکز قدرت جهانی هم تهدید است، یک ملت بیدار، یک ملت آگاه، یک ملت زنده و جوان که با تسخیر لانه ی جاسوسی هوش انقلابی خود را در کشتن نطفه ی شرارت نشان داد، و در جریان کودتای نوژه خیانتکاران را قبل از جنایت دستگیر ساخت، این تهدیدها را از سر راه خودش بر می دارد، هم چنان که در برابر یاوه گویی سلمان رشدی می ایستد، یادش هست که صحرای طبس آبروی چه قدرت شیطانی را ریخته، و می داند از میکونوس تا کنفرانس برلین و محور شرارت و پروتکل هر چه هست همان تهدید بیرونی است که گاه از دل روزنامه های زنجیره ای بیرون می آید و گاه از آستین کنفرانس های برلین♦